دکلمه ی مخصوص دانش اموزان سر صف برای روز معلم
خواندنی ها | 1395-01-23 | ۳۳۵۷ بازدید | نظرات
اردیبهشت، با نفسهای پیامبرانهات جوانه میزند و تو میآیی تا خورشید آگاهی را در قلبهای حاصلخیز فرزندان سرزمینت بکاری. دستان سپیدت بر پیکر تخته سیاه، نور میپاشد و الفبای روشنی، در اذهان تاریکمان حک میشود. وارد که میشوی، چشمهای شوقمان چون پنجرههایی آفتابی، به سویت گشوده میشوند. میآیی و عطر حضورت فضای کلاس را پر میکند. ای رازدار دلهای کوچک و معصوم و سنگ صبور غمهای پروانهها! تو آمدهای تا روح حقیقت را پاسداری کنی و از چهره جاهل زمین، گرد و غبار این همه ندانستن را بزدایی. آمدهای تا نهالهای سبز را باد هرزه گرد پاییز، به داس زردش نچیند.دستهایت از لمس واژهها لبریز است. سینهها را باز کن و آنچه را که اندوختهای، در جانها لبریز. تو از لمس واژهها برمیگردی. دستهایت را باز کن! از سرانگشتهایت جان در تن جهان لبریز، جهان، تشنه صدای گرم توست. جهان، تشنه نگاه مهربان توست. پنجرهها را باز کن! هوای کلماتت را در سینه خیابانها و شهرها جاری کن. بگذار از تو نفس بکشند، بگذار کلمات تو را، جانهای تشنه استنشاق کنند! تو با کلماتت نماز میخوانی، با کلماتت عشق میورزی، با کلماتت زکات میدهی، چرا که «زَکاهُالعِلمِ نَشْرُهُ» تو بر جانها حاکمی. کلماتت چونان درّی گران بها بر زبانها میرقصد و میغلتد، میرقصد و تپیدنی دیگر گونه را به قلبها میآموزد، میغلتد و انسانها را به فردای آب و آینه و روشنی میبرد.ای معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ، ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس می گویم . این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود می پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می ریزی. پس تو را ای معلم به وسعت نامت سپاس می گویم . همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد ، اما کشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد…
نظرات