بررسی ترفندهای جالب نامزدی رفتار با نامزد وسواسی و شکستهای عشقی
سلامت | 1394-10-22 | ۵۷۵۵ بازدید | نظرات
در این مقاله جامع ترفندهایی مهم برای زیاد شدن عشق و علاقه در دوران نامزدی و ثبات رابطه ، نحوه برخورد با نامزد وسواسی و چگونگی بازگشت به زندگی بعد از بهم خوردن رابطه نامزدی و شکست عشقی به صورت جداگانه توضیح داده شده است. دوران آشنایی و نامزدی، به عنوان مهمترین و اولین فصل مشترک زندگی یک زن و مرد، بسیار حائزاهمیت است. در این دوران باید چند مولفه را مدنظر داشت که شاید کمتر کسی به آنها توجه کند یا با جوان دمبخت راجع به آنها به گفتوگو بنشیند. این نکات ساده، اما بسیار مهم آنقدر ارزشمند است که بیتوجهی به آنها میتواند آینده زندگی یک زوج جوان را با بحران طلاق مواجه کند.
واقعبین باشید
نسبت به کل ماجرای آشناییتان واقع نگر باشید. تا حد امکان، تابع احساسات و هیجانات موقت و گذرای خود نباشید و به شکلی کاملا منطقی با این دوران مواجه شوید و همه جانبه فرد مورد نظرتان را مورد سنجش و شناخت قرار دهید. عشق و دوست داشتن اگر چه برای ازدواج لازم است، اما شرط کافی و تضمینکننده زندگی مشترک موفق نیست. خیالپردازی و رویابافی را به زمانی دیگر موکول کنید، هماکنون وقت آن است که چشمان را بیناتر و گوشهایتان را شنواتر کنید و به مسائل مهمی از زندگی که گاه فراتر از عشق آتشین است، توجه داشته باشید.
تعیین تکلیف کنید
قبل از ازدواج از موضوعات مهم زندگیتان با هم حرف بزنید. شما باید بدانید همسر آینده شما چه انتظاراتی از خود و شما در طول زندگی دارد، در مورد مسائل مهم زندگی به توافق برسید و براحتی از کنار آنها نگذرید. مثلا باید به توافق برسید که قرار است در کدام شهر، خانه یا محله زندگی مشترک خود را آغاز کنید؟ زندگی مستقلی خواهید داشت یا این که با یکی از خانوادهها باید زندگی کنید؟ زمان بچهدار شدنتان چه مدت پس از ازدواج است؟ معاشرتهای فامیلی و دوستانه به چه شکل باید باشد؟ و… به شوخی گرفتن یا طفره رفتن از موضوع یا جواب ندادن به سوالات احتمالی خود را جدی بگیرید.
به احساسات و عواطف خود توجه کنید
با خود و احساساتتان رودربایستی نداشته باشید. اختلاف و بگومگو، دلخوری و ناراحتی بسیار، خشم و عصبانیت، نداشتن تمایل مثبت یا داشتن حس منفی نسبت به یکدیگر، بهانهتراشیها و… علائم هشداردهندهای است که هیچ گاه گذشت زمان ترمیمکننده آنها نخواهد بود و در ادامه آن مسائل و مشکلات در زندگی مشترک با شدت بیشتری بروز خواهد یافت. فراز و نشیبهای بسیار دوران نامزدی، پیش مقدمه و نشانه آشکاری است که به شما هشدار میدهد قطعا در زندگی مشترک، زمانی که زیر یک سقف قرار گرفتید، مشکلات شما تشدید خواهد شد. بپذیرید اینجا همان جایی است که باید بایستید، اوضاع و شرایط خود و نامزدتان را دوباره بسنجید و محک بزنید.
خطوط قرمز رابطه را مشخص کنید
به هوای غرق شدن در عشق و عاشقی، سکوت پیشه نکنید و از مطالبه حقوقتان صرفنظر ننمایید. زندگی آیندهتان را به بهانه کوتاه آمدن و نگفتن خواستهها، به نازلترین قیمت به فروش نگذارید. شما و نامزدتان با هم هستید تا دریابید آیا میتوانید زندگی سالم و موفقی را با هم رقم بزنید یا خیر؟! پس باید صفات قابل تحمل و غیرقابل تحمل یکدیگر را بشناسید. برای کسب این نوع شناخت لازم است خود را برای همدیگر افشا سازید، بیهیچ تعارف و رودربایستی بگویید از چه چیز خوشتان میآید و چه چیز ناخوشایندتان است؛ چه رفتارهایی را میپسندید و از چه رفتارهایی دوری میکنید؛ تمایل دارید همسرتان در زندگی چگونه رفتاری داشته باشد؛ چه رفتارهایی را هرگز در همسرتان نمیپذیرید، میزان و محدوده سازگاری و انطباق خود در زندگی را مشخص کنید و… . محدودهها و خطقرمزهای غیرقابل مذاکره یا حتی غیرقابل چانهزنی را مشخص کنید و به اطلاع فرد مقابل برسانید و تفهیم کنید که اینها خواستههای مهم و غیرقابل اغماضتان در زندگی است.
رفت و برگشت را جدی بگیرید
اگر شما به خاطر یک رفتار آزاردهنده از جانب نامزدتان دلخور و ناراحت شدید و او پس از عذرخواهی به شما قول داد که هیچ گاه آن را تکرار نکند، اما بعدها، نه یک بار بلکه چند بار آن را تکرار کرد، لازم است جوانب احتیاط را رعایت کنید. رفتارهای رفت و برگشتی، جزو رفتارهایی است که بسیاری از همسران جوان بابت آن، متحمل آسیب و درد بسیار میشوند و گاه حتی چارهای جز رها کردن نیست، چون فرد مقابلشان مبتلا به مشکلی است که برطرف کردن آن نیازمند درمانهای روانشناختی است.
دوران آشنایی و نامزدی،مهمترین فصل مشترک زندگی یک زن و مرد می باشد
حواستان به آزارهای روانی باشد
اگر در دوره نامزدی حس میکنید افکار و احساساتتان سرکوب میشود و آن طور که باید و شاید در مقابل نامزدتان مجال بروز ندارید، اگر نامزدتان همیشه به فکر تحمیل احساسات و افکار خود به شماست و مدام از شما به طور موجه یا غیرموجه ایرادهای بنیاسرائیلی میگیرد یا شما را آن گونه که هستید، فکر میکنید و رفتار دارید، قبول ندارد و دائما به این فکر است که شما را تغییر داده و مطابق میل خود سازد، بهتر است در مورد ادامه این رابطه، با احتیاط بیشتر گام بردارید.
اولویتهای زندگی اش را بشناسید
در دوره نامزدی، اولویتهای زندگی نامزدتان را مشخص کنید. شما و زندگی مشترکتان در اولویت اول قرار دارید یا حرفه و شغل، خانواده، دوستان، تفریحات و…
بلوغ یا عدم بلوغ فکری، عاطفی و اجتماعی ازجمله مولفههایی است که توجه به آن الزامی و ضروری است، شما باید بدانید نامزدتان آنقدر به تکامل و بلوغ رسیده که بتواند همه زندگیاش را کار نداند، رابطه عاطفی بین خود، خانواده و همسرش را مدیریت کند، ارتباطات اجتماعی و معاشرتهای خود را بهینه و متعادل سازد؛ اینجاست که میتوان گفت فرد به بلوغ زندگی مشترک رسیده یا خیر.
میزان عمل او را بسنجید
از حرف تا عمل فرسنگها فاصله است. مثلا، اگر نامزد شما خود را فردی معتقد به دین معرفی میکند، ادعای او را مورد محک و سنجش قرار دهید، ادعا داشتن به دین هرگز لزوما به معنای عمل کردن بر طبق دستورات دینی نیست، حتی چهبسا ممکن است تلقی شما از دینداری با تلقی ایشان از این موضوع، کاملا متفاوت باشد یا اگر نامزدتان خود را فردی مستقل و مختار در زندگی معرفی میکند از طریق واگذاری مسئولیتهایی که نیاز به تصمیمگیری دارد، میتوانید استقلال فکری و عملی او را بسنجید و ادعای او را در واقعیت مورد توجه و نظر قرار دهید.
تعهد نامزدتان به شما چقدر است؟
مسئولیتپذیری و پذیرش تعهد در قبال زندگی خود و دیگری ازجمله مولفههای اساسی و مهم در زندگی همسران است. اگر زن و مرد نسبت به یکدیگر متعهد باشند با تمام وجود سعی میکنند در ایفای وظایف خود کمترین قصور و کوتاهی را داشته و به نیازهای جسمی، روحی و عاطفی همسر خود توجه کرده و پاسخگوی آنها باشند. اگر نامزدتان نسبت به تعهدات مردانه یا زنانه خویش چندان پایبند نیست و هر بار با توسل به طرقی یا بهانهای از آن سرباز میزند، لازم است مجددا با اتخاذ تدابیری جدید، او را به دعوت به تعهدات نموده، چهبسا برخی از تخلفات از سر ناآگاهی و عدم شناخت است، اما اگر این خصیصه عادت رفتاری نامزدتان باشد بهتر است در مورد ادامه رابطه با نگاهی روشنتر و واقعبینانهتر پیش بروید.
رازهای زندگیتان را فاش نکنید
صداقت داشته باشید، اما هرگز صداقت به معنای افشای رازهای شخصی و خانوادگیتان نیست. بازگو کردن برخی مسائل نهتنها برای آینده زندگی شما موثر نیست، بلکه ممکن است ذهن نامزدتان را مشوش کرده و رابطه امروز و فردایتان را با مشکلاتی مواجه کند. اگر ضرورتی برای بیان مطلبی از زندگیتان وجود ندارد هرگز آن را با نامزدتان در میان نگذارید، اما اگر مسالهای است که دانستن یا ندانستن آن در تصمیم همسرتان برای شروع زندگی مشترک نقش دارد لازم است آن را بیان کنید. مثلا اگر هماکنون از بیماری رنج میبرید او را از این مهم آگاه کنید، اما اگر سابقا مبتلا به بیماری بودهاید و الان هیچ اثری از آن نیست لازم
۴۵ دقیقه است که کنار خیابان توی ماشین نشستهاید تا از خانه بیرون بیاید، تازه نامزد کردهاید و هنوز رودربایستیهایتان سر جایش است. کلافهاید اما خودتان را با زمین و آسمان مشغول میکنید و منتظر میمانید تا بالاخره در خانه را میبندد و با لبخند میآید. میخواهید بپرسید کدام گوری. . . ؟ اما با کمال ادب میگویید: «خوبی؟» میگوید: «خوبم، ببخشید معطل شدی. داشتم میاومدم!» و در همین لحظه نامبارک است که زنجیره انتظارکشیدنهای بعدیتان تشکیل میشود.
تازه این همهاش نیست. دقت که میکنید، میبینید در تابستان و زمستان دستکش به دست دارد، از دستگیره در و کثیفیاش در حد مواجهه با موش و هوو، میترسد! گاهی اوقات خرافاتی هم میشود و یک چیزهایی را میشمارد. چیزی نمیگذرد، درهمین روزهای خاطرهساز نامزدی میفهمید همان کسی که سلیقه، تمیزی و براقی درحد متالیکش در ابتدا خوشحالتان کرده بود، واقعیت ناخوشایندی را درخانه پدریاش پنهان کرده است. نامزد عزیزتر از جانتان وسواس دارد.
شناخت و بررسی انواع شخصیتهای وسواسی پیش از ازدواج
زندگی فست فودی و وسواس؟
امروزه در دنیای علم، دیگر دهمهای ثانیه هم مهم هستند. در زندگی روزمره هم سالهاست فستفودها آمدهاند تا یادآوری کنند انسان برای هیچ کاری وقت کافی ندارد حتی برای رساندن آب و غذا به خودش! در چنین شرایط تند و تیزی فرد وسواسی در خودش گیر کرده است. او دوست دارد برای بار هزارم دستهایش را آب بکشد، جانماندن کلید خانه را بررسی کند؛ پولهای کیفش را از تراول تا سکههای صد تومانی مرتب کند و دهها مورد دیگر.
رفتارهای وقتگیر و تشریفاتیاش خیلی مواقع باعث میشود تا از اصل مطلب جا بماند. هنوز در حمام است که شروع ساعت کاری میگذرد و چیزی به کنکور نمانده که دارد رنگ خودکارهایش را ست میکند. مشکل بزرگ وسواس، وقتکشی در زمانهای است که هیچ کس وقت ندارد ضمن اینکه تا وقتی مشکل بزرگ وسواس روی تمیزی و تکرار باشد، برای کارهای مهمترش تمرکزی نخواهد داشت.
سراغ من اگر میآیید، دست و رو شسته بیایید!
فرد وسواسی گاهی اطرافیانش را به انجام کارهایی که واجب میداند، وادار میکند یا با دقتها و سختگیریهای بیش از حدش دیگران را آزار میدهد. مهمانان در آستانه در ایستادهاند تا مجوز ورود صادر شود ! آنها باید به صف بایستند؛ کفشهایشان را از پا خارج کنند و با احتیاط دمپایی رو فرشیهایی را که از نظر صاحبخانه تمیز هستند، بپوشند. این خوان که گذشت باید همه از دم با صابون دستهایشان را بشویند بعد هم مواظب باشند مبادا یک قطره آب از دستها روی موزاییک کف دستشویی بریزد و جایی را خیس کند.
این سلسله مراتب خستهکننده باعث میشود که فرد وسواسی در روابط خانوادگی و اجتماعیاش دچار مشکل شود و خیلی از دوستان، عطای دیدار با او را به لقایش ببخشند. پس اگر فردی اجتماعی هستید با وسواسیها دچار مشکل خواهید شد.
مبادا آدم بکشم!
افراد وسواسی بدون اینکه بخواهند در ذهنشان افکار مزاحمی شکل میگیرد بهطور مثال گاهی دارای افکار خشونتآمیز هستند و فکر میکنند مبادا کسی را با چاقو بکشند؛ این فکر، ناخودآگاه آغاز میشود و آنقدر ادامه مییابد که فرد وسواسی برای جلوگیری از قتل و کشتن اشخاص غریبه یا خودی، دیگر دست به چاقو نمیزند که هیچ، هر چه چاقو و قیچی و وسیله تیز باشد، از خودش دور میکند.
فرد وسواسی در روابط خانوادگی و اجتماعیاش دچار مشکل می شود
وسواس لیز!
بعضی از افراد وسواسی به آلودگی، خیسی و کثیفی بهشدت حساس هستند. بهطور نمونه نامزدتان را میبینید که در حد کنده شدن پوست دستهایش آنها را با صابون بارها میشوید؛ کیف دستی، مداد و خودکار را هم شاید بشوید. از همه چیز چندشش میشود حتی از ترشحات بدن خودش. حمام رفتنش به اندازه انجام دقیقترین کارها وقت و حوصله میبرد. بهطورکلی دائم در حال شستوشو و غسل دادن است. چنین فردی اگر به هر دلیلی لباسش کثیف یا نجس شود یک لحظه تا برطرف شدن این مشکل آرام نمیگیرد.
مجبورتان میکند ۲۰۰ کیلومتر را با حداکثر سرعت برای کشف آب در بیابان گاز بدهید چون اگر به هر نحوی نجس شود، اضطراب میگیرد و به همین دلیل نمیتواند از هیچ چیز دیگری لذت ببرد حتی سفر. در این نوع وسواس، فرد بدون دستکش به دستگیرهها دست نمیزند اگر هم بزند حتما آستینش را حائل میکند! از دستشویی رفتن به دلیل احتمال نجس شدن اجتناب میکند. خیس شدن را دوست ندارد و چه بسا تا آخر عمرش پایش را در استخر نگذارد و خلاصه فرد وسواسی پر از نکن نکن است.
مسوولیت شما را میپذیریم
در شرایطی که یکی از معضلات جامعه ما عدم مسوولیتپذیری افراد است، فرد وسواسی تعهد و مسوولیتپذیری افراطی دارد. او به دلیل ترس از اتفاقات فاجعهآمیز بهطور بیمارگونهای همه چیز را کنترل و بررسی میکند؛ مثلا شیرگازرا ازترس آتشسوزی بارها میبندد و بسته بودنش را کنترل میکند. از ترس دزد در خانه را بارها قفل میکند و بعدباز هم کنترل میکند که قفل شده باشد ! گزارش کاریاش را صد بار میخواند تا غلط املایی و انشایی نداشته باشد. بهطور کلی در ذهنش اضطراب وقوع فاجعه، قدم میزند و برای همین بهشدت کنترلگر است.
تابلو را نیم میلی متر به چپ بچرخان
از نظر نامزد وسواسی شما هر چیزی باید درست سر جای خودش باشد. او گلدان را با دقت درست در مرکز میز میگذارد و با وسواس خاص و دقت عجیبی میگوید تابلو روی دیوار چند میلی متر کج شده و باید صافش کرد! از آن طرف دارید بیخیال چایتان را میخورید که فریاد میکشد. در حالی که چشمانتان از حدقه بیرون زده، میگوید: «حواستو جمع کن، لیوانو گذاشتی روی میز، بذار تو زیر لیوانی.» وسواس در مرتب کردن همه چیز و ایجاد تقارن در چینش وسایل و ابزار، نوع شناخته شدهای از وسواس است.
فرد وسواسی گاهی خرافاتی میشود
مثلا میگویند اگر موقع بیرون رفتن از خانه سه باربه تخته نزنیم حتما تصادف میکنیم؛ اگر جمله خاصی را روز چهارشنبه بارها نخوانیم و در آب فوت نکنیم زلزله میآید؛ اگر به تعداد فرد فلان کار را انجام دهیم، بد یمن است اما اگر زوج باشد بیخطر میشود. اینها بخشی از رفتارهای یک فرد وسواسی است. او گاهی به انجام و تکرار کارهایی میپردازد که کاملا خرافی است و هیچ ریشه عقلی و منطقی ندارد اما عمیقا به آنها باور داشته و عدم انجامشان او را عصبی میکند. اگر نامزد شما رفتار خرافی عجیب و غریب داشته باشد، زنگ خطری برای شماست و حتما باید برای درمانش اقدام کرد.
خدمت به زباله و بازیافت
در این نوع از وسواس فرد اضطراب دارد مبادا روزگار قحطی بیاید و دیگر چیزی پیدا نشود تا بخورد برای همین هم دست به احتکار مواد میزند و مقداری خوراکی هم همیشه در گوشهای پنهان دارد. این دسته از افراد اغلب چیزهای بیارزشی را که شاید هیچ وقت به درد هم نخورد نگه میدارند. بهطور مثال میبینید هر چه سطل ماست و ظرف یکبار مصرف گوشت و مرغ در دسترس دارد، میشوید و انبار میکند. تعجب نکنید وقتی کشف کردید قهرمان قصه یک نصفه هندوانه را از شب یلدا تا تابستان نگه داشته است، او دارای افکار ناخودآگاهی است که اضطراب از دست دادن پول روز مبادا را دارد.
دقت در حد مویرگ!
افراد وسواسی دقتی بیش از اندازه دارند؛ یعنی همان طور که گفتیم از جابهجایی میلیمتری تابلو روی دیوار، کشف یک چکه آب روی زمین آشپزخانه، عدم رعایت نقطه مرکز مطلق میزبرای جای گلدان تا یک قطره خیلی کوچک خون که به سختی دیده میشود؛ نظرشان را جلب کرده و میتواند عذابشان دهد. آنها بهطور افراطی به جزییات توجه میکنند.
فراد وسواسی دقتی بیش از اندازه دارند
وسواس سلامت
بعضی از افراد وسواسی از بیمار شدن میترسند و این وحشت برایشان بزرگترین معضل زندگی است. آنها سعی میکنند تا جای ممکن مراقب خودشان باشند؛ ضمن اینکه اخبار پزشکی را ازطریق اینترنت یا مجلههای سلامت سایه به سایه تعقیب میکنند. بعضی دیگر هم روی مصرف مواد غذایی خاصی بیش از حد حساس هستند شاید بهطور مثال آنقدر از مسمومیت با کنسروها میترسند که حتی نمیتوانند از رب استفاده کنند یا اینکه از لامپ کممصرف و سرطانزا بودنش هراس جدی دارند.
چنین افرادی دوست دارند آزمایشهای مختلفی را برای بررسی میزان سلامتیشان بهطور منظم انجام دهند؛ به خصوص در مورد بیماریهای خطرناکی مثل ایدز و سرطان پیگیرتر هستند و با هر روش ممکن هم اطلاعات میگیرند و مدام خودشان را از لحاظ سلامتی محک میزنند. وسواس سلامت با یک ترس جدی همراه است و آرامش را در زمان سلامتی هم از شخص سلب میکند.
رابطه زناشویی با فرد وسواسی
افرادی که وسواسشان از نوع حساسیت به آلودگی و نجاست باشد، رابطه جنسی را اغلب دوست ندارند و حتی ممکن است به نظرشان منزجرکننده بیاید. فردی را تصور کنید که تا وقتی بدنش تمیز نباشد یک لحظه آرامش ندارد؛ چنین کسی قطعا در جریان رابطه جنسی به اضطراب میافتد.
آزمون سخت شک و یقین
اختلال وسواس را مثل هر اختلال دیگری باید با توجه و دقت به نشانههایش شناخت و پیگیری کرد. این بیماری به ظاهر ساده میتواند در طول زمان، زندگی شخص و همسرش را فلج کند و همه چیز را تحت تاثیر خودش قرار دهد اما خبر خوشحالکننده اینکه وسواس با همه بدقلقیهایش در صورت مراجعه به موقع، به دارو و رواندرمانی، خوب جواب میدهد پس اگر نامزدتان وسواس داشته باشد و بخواهد این بیماری را درمان کند، میتوانید مثل یک دوست کنارش بمانید و هر روز بهتر شدنش را با چشمهایتان ببینید اما اگر نخواهد این موضوع را بپذیرد و معالجه را تا آخر دنبال کند، باید در ازدواج با اوحتما تردید و احتیاط کنید.
برای اینکه بعد از بحران عاطفی بتوانید به زندگی عادی برگردید نیاز دارید یک چیزهایی را یاد بگیرید. یکسری از کارها را باید انجام بدهید و سراغ بعضی از کارها اصلا نباید بروید.
وقتی کسی دچار شکست عاطفی شود، دو حس قوی در او ظاهر می شود، خشم و ناامیدی. این احساسات تعادل روحی فرد را به هم می زنند و فرد شکست خورده دائم تحت فشار این دو، احساس ناتوانی می کند. در این نقطه برای اینکه خودش را از فشار خشم و ناامیدی خلاص کند به شکل ناخودآگاهی از مکانیسم های دفاعی استفاده می کند. «مکانیسم های دفاعی» م جموعه رفتارهای ناخودآگاهی هستند که افراد در اتفاقات اضطراب آور خود بروز می دهند تا کمتر دچار آسیب شوند.
یکی از این مکانیسم های دفاعی که در میان آنهایی که دچار شکست عاطفی شده اند خیلی شایع است، مکانیسم انکار است؛ یعنی فرد برای مقابله با خشم و ناامیدی که دچارش شده، دست به انکار کل ماجرا می زند. حاضر به پذیرش واقعیت نیست و حتی باور نمی کند که همه چیز تمام شده. انکار، زمینه ای می شود که روند بهبودی دائم به تاخیر بیفتد. شما الان ممکن است در مرحله انکار ماجرا باشید. پس به ادامه ماجرا دقت کنید.
با تو مهربون نبودم؟!
وقتی انکار را رد کردید و ماجرا را پذیرفتید و ابعادش برایتان مشخص شد، ممکن است شروع کنید به سرزنش کردن خودتان. هر چیزی می تواند دلیلی برای سرزنش باشد. از اینکه عاشق شده اید. از اینکه عاشق این آدم شده اید، از اینکه فلان حرف را زده اید و… سرزنش کردن را رها کنید. با خودتان مهربان باشید. هیچ فرد دیگری به اندازه خودتان نمی تواند درک درستی از شرایطتان داشته باشد. خودتان را از مهربانی خودتان محروم نکنید.
به خانه بر می گردی؟
تعطیل کردن زندگی مسلما دردی را دوا نمی کند. حق دارید که چند روزی حال و حوصله درس خواندن، کارکردن و معاشرت نداشته باشید، اما اگر این روال را ادامه دهید اصلا به سودتان نیست. بهتر است هرچه زودتر زندگی را از سر بگیرید و ذهتان را درگیر دیگر امور جاری زندگی هم بکنید. هرچه زودتر از لاک خودتان بیرون بیایید به نفع خودتان است.
کمک کن تا دوباره جون بگیرم
استفاده از حرف ها و نظرات آدم های متخصص و باتجربه همیشه خوب است. اینجا هم سکوت نکنید، یک مشاور و گوش شنوای متخصص پیدا کنید و با او صحبت کنید. از حال و روزتان برایش بگویید. سیر ماجرا را برایش تعریف کنید. حواستان باشد که چه کسی را به عنوان مشاور انتخاب می کنید و او را محرم خود قرار می دهید. در این صورت شما در فضای این مشاوره می توانید حرف هایی را بزنید که شاید در جمع های دیگر و با هیچ کسی دیگری نتوانید بزنید. در خلال همین گفت و گوها ابعاد تاریک تر ماجرا برایتان روشن می شود. کمی سبک می شوید و با هدایت هایی که مشاور انجام می دهید، می توانید درک بهتری از مسائل پیدا کنید.
من که کم نبودم اما…
شکست عشقی ممکن است شما را دچار عدم اعتماد به نفس کند. فرد شکست خورده توانایی، استعداد، موقعیت های خود را مثل قبل نمی بیند و چون نه شنیده، گمان می کند چیزی کم داشته که مورد قبول واقع نشده و تصورش از خودش مخدوش می شود. باور کنید که این طور نیست. موفقیت های قبلی و توانایی هایتان را به یاد بیاورید. از خودتان، سلامت و زیبایی تان تعریف کنید. با کسانی که این اعتماد به نفس را به شما می دهند، معاشرت کنید. روی بهترین ویژگی های مثبت خودتان تاکید کنید.
از غم بپاشیم رو دیوار
نه در کشور ما که در تمام جهان، عالم هنر پر است از آثاری که استرس و غمگینی بعد از شکست را افزایش می دهد. هیچ چیز هم به اندازه هنر نمی تواند این تاثیر را داشته باشد. یک موسیقی می تواند آن قدر احساسات شما را تحریک کند که تا چند روز یا چند هفته از کار و زندگی بیفتید. پس بهتر است اگر در چنین شرایطی هستید، مثل یک مادر مهربان مراقب خودتان باشید و نگذارید موسیقی و فیلم و هرچیز غمناک دیگری حالتان را خراب تر کند.
مجلست را به توپ خواهم بست
شاید واقعا بازی خورده باشید، شاید طرف مقابلتان به اندازه شما درگیر نبوده، اما وعده های دروغینی به شما داده . شاید… خیلی شایدها وجود دارد که ممکن است احساس کنید حقتان است انتقام بگیرید. اما انتقام گرفتن از دادن یک فحش کوچک تا دست زدن به کارهایی که طرف مقابل از آن ها متنفر است، نه تنها دلتان را خنک نمی کند که حالتان را هم بدتر می کند.
هجوم فکرت، همون خیابون!
پژوهشگران می گویند آدم شکست خورده ۸۵ درصد روز، دارد به طرف مقابل فکر می کند، ۸۵ درصد! اگر بخواهید این روند را ادامه دهید، بهبودیتان به تاخیر می افتد. ذهنتان را درگیر کارهای دیگری کنید. بیکار ننشینید و بیشتر وقتتان را توی تخت نگذرانید. کارها و مسوولیت هایی را که نیاز به کار فکری دارند، بپذیرید تا ذهنتان درگیر کارهای دیگری شود. به جز اینها لازم نیست به مکان هایی که شما را به یاد معشوق می اندازد، بروید.
خیال نکن نباشی بدون تو می میرم!
بعضی ها سعی می کنند یک شکست عشقی را با یک عشق جدید، التیام ببخشند. این کار را نکنید. به دنبال پیدا کردن یک جایگزین نباشید. اگرچه تحمل زجر شکست عشقی کار هر کسی نیست، اما بهتر است این درد را بپذیرید و خود را در حالی که هنوز زخمی هستید درگیر یک رابطه دیگر نکنید.
این حقم نیست
وقتی دچار خشم و ناامیدی اولیه می شوید، طبیعی است که از کوبیدن طرف مقابل و تحقیر او احساس خوبی داشته باشید و این را پاسخی برای ارضای خشمتان قرار دهید. به همین دلیل است که بیشتر عشاق شکست خورده خودشان را ستمدیده و طرف مقابل را ستمکار فرض می کنند و دست از سرزنش طرف مقابل بر نمی دارند. از دید شما ممکن است طرف مقابل فردی ضعیف، بدجنس یا بدون احساس مسوولیت باشد. اما بهتر است آرام باشید و فکر کنید که او هم یک انسان است، مثل شما. پس حتما مواظب خودتان باشید که از این مکانیسم دفاعی استفاده نکنید.
غروب که می شه یاد من می افتی؟
او رفته. نیست. اما ندایی درون شما هست که تشویقتان می کند به اینکه از حال و روزش باخبر باشید. دلتان می خواهد بدانید او هم مثل شما درد می کشد؟ یا الان کجاست؟ چه کار می کند و… پس ممکن است شروع کنید به پرسیدن حال و احوالش از دوستان و آشنایان مشترک یا چک کردن آخرین دیدارش در واتس اپ و تلگرام و…! این کار هم نقش یک مخدر را برایتان بازی می کند و نمی گذارد زودتر حالتان خوب شود و شما را همچنان به رابطه یا احساسی که تمام شده گره می زند.
علاوه بر این، ممکن است چیزهایی در مورد طرف مقابل بشنوید که بیشتر وجودتان را به هم بریزد. ممکن است ناخودآگاهتان بهانه هایی برایتان جور کند که به مکان هایی که ممکن است او را ببینید، بروید یا با او تماس بگیرید. مچ ناخودآگاه زیرکتان را بگیرید.
من به جست و جوی سرنوشت
غول مرحله آخر ملال است. همه را که رد کردید ممکن است بیفتید در دام ملال. افسرده نیستید، خشمگین نیستید، حتی منتظر هم نیستید. فقط انگیزه ای برای ادامه ندارید. فکر می کنید یکی بود و تمام شد، دیگر هیچ وقت نمی توانید عاشق شوید. گمان می کنید زندگی با شما سر جنگ دارد و همه چیز را از شما دریغ می کند. اما عشق هم مثل زندگی در مسیر کمال است. به خودتان یادآور شوید که زندگی اتفاقات عجیبی در چنته دارد و بهتر است شما در قلبتان را روی عالم و آدم نبندید و دائم خاطرات و تجربیات تلختان را سدی برای خوشبختی و موفقیت های بعدی قرار ندهید. مراقب باشید که در دام بی رحم منفی بافی نیفتید.
شکست عشقی ممکن است فرد را دچار عدم اعتماد به نفس کند.
چه کسانی بیشتر مستعد شکست عاطفی اند؟
بی نیاز کارشناس ارشد روان شناسی بالینی: وقتی که آمار ارتباط عاطفی به هر دلیلی بالا رود، معلوم است که آمار شکست عاطفی هم بالا می رود، اما این دلیل آماری برای اینکه بگوییم چرا یک نفر شکست عاطفی می خورد، کافی نیست. اگر این گونه بود، همه رابطه ها بی سرانجام می شدند، اما نیستند. چند گروه هستند که بیشتر مستعد این هستند که رابطه عاطفی را رو به شکست ببرند.
۱.خود تنها پندارها
البته خودتنها پنداری یک عبارت جعلی است، اما شاید عبارت خوبی برای توصیف کسانی باشد که اگر هزاران نفر هم صبح تا شب به آنها محبت کنند، باز هم فکر می کنند که از لطف دیگران محرومند. معمولا این افراد در کودکی از پدر و مادر خود به هر دلیلی به اندازه کافی محبت ندیده اند یا برعکس، چنان در محبت غرق بوده اند که حالا مهربانی های طرف مقابل توقعشان را برآورده نمی کند. طرف مقابل بیچاره هم بالاخره یک روز خسته می شود و رابطه را کات می کند.
۲ .بی اعتمادها
بی اعتمادها معمولا وارد رابطه نمی شوند، اما وقتی هم با تردیدهای بسیار وارد رابطه می شدند، آنقدر احساس ناامنی می کنند که می خواهند مرتب طرف مقابل را چک کنند. معمولا این افراد در کودکی به وجود محبت دایمی مطمئن نبودند.
آنها یا در خانواده های پرتنشی بزرگ شده اند که مرتب دعوا برقرار بوده یا یکی از والدین به هر دلیلی مثلا اعتیاد رفتار باثباتی نداشته یا خود پدر و مادر الگوی تمام و کمال بی اعتمادی بوده اند. بی اعتمادها هم بالاخره طرف مقابل را به جایی می رسانند که نداشتن رابطه را به همیشه مظنون بودن ترجیح دهند.
۳ .وابسته ها
وابسته ها یا از ترس ترک شدن وارد رابطه نمی شوند یا اگر شدند، چنان به طرف مقابل می چسبند که نمی گذارند بنده خدا به راحتی نفس بکشد. آنها تمام معنای زندگی شان را به طرف مقابل وابسته می کنند. تفریح و درست خواندن و شغل و مهارت آموزی و همه و همه چیزها باید با حضور طرف مقابل باشد. بالاخره یک روز طرف مقابل از نداشتن فضای شخصی خسته می شود و پیشنهاد می دهد رابطه قطع شود. وابسته ها هم معمولا در کودکی با نیاز به محبت مشکل داشته اند.
۴ .ناماهرها
ممکن است افرادی که شکست عاطفی می خورند در هیچ کدام از سه دسته بالا نباشند. در این صورت یا آدم هایی هستند که گیر افرادی از سه دسته بالا افتاده اند یا مهارت های ارتباطی ضعیفی دارند. آدم هایی که نمی توانند نه بگویند، نمی توانند خودشان را جای طرف مقابل بگذارند یا به اصطلاح همدلی کنند، نمی دانند چه حرفی را باید در چه جایی و با چه لحنی و به چه وسیله ای بگویند از نظر ارتباطی ناماهرند.
آنها هم نمی توانند رابطه را پیش ببرند و هدفمند کنند و هم در مقابل زنگ هشدارهایی مثل توهین، بی خبری، پرخاشگری فیزیکی و چک شدن بیش از حد حساس نیستند.
به بیان آن نیست.
نظرات